خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسئله
[اسم]
la problématique
/pʀɔblematik/
قابل شمارش
مونث
1
مسئله
مشکل
1.L'accès à l'emploi des jeunes est une problématique très sensible.
1. دستیابی به شغل برای جوانان یک مسئله بسیار حساس است.
تصاویر
کلمات نزدیک
problème
probité
probatoire
probant
probablement
processeur
procession
processus
prochain
prochainement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان