خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نزدیک
2 . عضو خانواده نزدیک
[صفت]
proche
/pʀɔʃ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: proche]
[جمع مونث: proches]
[جمع مذکر: proches]
1
نزدیک
1.C'est la maison la plus proche.
1. این نزدیکترین خانه است.
2.Certains disent que la fin du monde est proche.
2. بعضی ها می گویند که پایان دنیا نزدیک است.
[اسم]
le proche
/pʀɔʃ/
قابل شمارش
مذکر
2
عضو خانواده نزدیک
1.C'est une cérémonie intime, ils n'ont invité que les proches.
1. این یک جشن صمیمانه است، او فقط اعضای خانواده نزدیک را دعوت کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
prochainement
prochain
processus
procession
processeur
proche-orient
proches
proclamation
proclamer
procréer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان