خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامه
[اسم]
le Programme
/pʁɔ.ɡʁam/
قابل شمارش
مذکر
1
برنامه
پروژه
programme de télévision
برنامه تلویزیونی
1. C'est un programme de télévision.
1. این یک برنامه تلویزیونی است.
2. Je regarde mon programme préféré tous les vendredis soirs à la télé.
2. من برنامه مورد علاقهام را هر جمعه شب در تلویزیون می بینم.
les programmes scolaires/programme économique ...
برنامههای آموزشی [درسی]/برنامه اقتصادی ...
1. Il faut un bon programme scolaire pour les étudiants de cette université.
1. برای دانشجویان این دانشگاه به برنامه درسی خوبی نیاز داریم.
2. Le candidat a dévoilé son programme économique.
2. نامزد از برنامههای اقتصادیش پرده برداری کرد.
un programme informatique
برنامه کامپیوتری
تصاویر
کلمات نزدیک
programmation
programmateur
progiciel
proférer
profusion
programme de recherche
programme libre
programmer
programmeur
progresser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان