خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جسم پرتابی
[اسم]
le projectile
/pʀɔʒɛktil/
قابل شمارش
مذکر
1
جسم پرتابی
گلوله (اسلحه)
1.Les projectiles tombaient autour du champ de bataille.
1. گلولهها در اطراف میدان نبرد میافتادند.
2.Les spectateurs en colère lançaient toute sorte de projectiles aux joueurs.
2. تماشاگران عصبانی همه نوع اجسام پرتابی را به (سمت) بازیگران پرتاب میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
projecteur
proie
prohibé
prohibition
prohibitif
projection
projection vidéo
projectionniste
projet
projet de loi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان