خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلفظ کردن
2 . بیان کردن
[فعل]
prononcer
/pʀɔnɔ̃se/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: prononcé]
[حالت وصفی: prononçant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تلفظ کردن
1.J'espère avoir prononcé son nom de famille correctement.
1. امیدوارم نام خانوادگی او را درست تلفظ کرده باشم.
2.Tu dois apprendre à prononcer ça correctement.
2. تو باید یاد بگیری که این را درست تلفظ کنی.
2
بیان کردن
گفتن، ایراد کردن
1.L'acteur a dû prononcer cette phrase plusieurs fois.
1. بازیگر باید این عبارت را چندین مرتبه میگفت.
2.Le président prononce son discours.
2. رئیس جمهور سخنرانیاش را ایراد میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pronominal
pronom
promulgué
promulguer
promu
prononciation
prononcé
pronostic
pronostiquer
propagande
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان