خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش کردن
2 . انتشار دادن
3 . تکثیر کردن
4 . گسترش یافتن
[فعل]
propager
/pʁɔpaʒˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: propagé]
[حالت وصفی: propageant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پخش کردن
گسترش دادن
1.Son livre a propagé cette théorie.
1. این کتاب این تئوری را گسترش داده است.
2
انتشار دادن
منتشر کردن
1.Propager une nouvelle.
1. خبری را منتشر کردن
3
تکثیر کردن
زیاد کردن
1.Propager des espèces.
1. گونههایی را تکثیر کردن
4
گسترش یافتن
پخش شدن
(se propager)
1.Le feu se propage rapidement sous l'action du vent.
1. آتش سریع با وزش باد گسترش مییابد.
تصاویر
کلمات نزدیک
propagation
propagateur
propagande
pronostiquer
pronostic
propane
propension
prophète
prophétie
prophétiser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان