خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (برای یافتن ذخایر معدنی) مورد مطالعه قرار دادن
2 . بازاریابی کردن
[فعل]
prospecter
/pʀɔspɛkte/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
(برای یافتن ذخایر معدنی) مورد مطالعه قرار دادن
دست به اکتشاف زدن
1.Prospecter les mines du nord
1. معادن شمال را مورد مطالعه قرار دادن
2
بازاریابی کردن
1.Tu vas prospecter pour cette société ?
1. تو برای این شرکت بازاریابی خواهی کرد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
prose
proscrit
proscrire
proscription
prosaïque
prospecteur
prospectif
prospection
prospectus
prospère
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان