خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محافظت
[اسم]
la protection
/pʀɔtɛksjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
محافظت
حمایت
1.Elle isole sa maison en protection contre le froid.
1. او خانهاش را برای محافظت در برابر سرما عایق بندی کرده است.
2.Pour garder son poste, elle a la protection du ministre.
2. برای حفظ سمتش، او حمایت وزیر را دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
protecteur
protagoniste
prosélytisme
prostration
prostituée
protection sociale
protectionnisme
protectionniste
protections en caoutchouc
protections en feutre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان