خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برآمدگی
[اسم]
la protubérance
/pʀɔtybeʀɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
برآمدگی
برجستگی، بیرونزدگی، بادکردگی، تورم
1.Gisèle remarqua un jour une protubérance sur sa jambe gauche.
1. "ژیزل" یک روز متوجه یک برآمدگی روی پای چپش شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
prototype
protocole
protocolaire
prothésiste
prothèse auditive
protubérant
protège-coudes
protège-genou
protège-slip
protège-tibia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان