خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ذخیره
2 . پشتوانه
[اسم]
la provision
/pʁɔvizjˈɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
ذخیره
انبار کردن
1.Chaque hiver, je fais une provision de bois.
1. هر زمستان من چوب ذخیره میکنم.
2.Provision d'eau.
2. ذخیره آب.
2
پشتوانه
سرمایه، بودجه، پول
تصاویر
کلمات نزدیک
proviseur
provincial
province
providentiel
providence
provisoire
provisoirement
provocant
provocateur
provocation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان