خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روانشناس
[اسم]
le psychologue
/psikɔlɔg/
قابل شمارش
مذکر
1
روانشناس
1.Je vois un psychologue pour mieux gérer mon stress.
1. من برای بهتر کنترل کردن استرسم یک روانشناس را میبینم [یک روانشناس را ملاقات میکنم].
2.Le rôle du psychologue est parfois d'accompagner les victimes.
2. نقش روانشناس، گاهی همراهی کردن [همراه شدن] با مجرمین است.
تصاویر
کلمات نزدیک
psychologiquement
psychologique
psychologie
psychisme
psychique
psychopathe
psychose
psychosomatique
psychothérapeute
psychothérapie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان