خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پناهنده
[اسم]
le réfugié
/ʀefyʒje/
قابل شمارش
مذکر
1
پناهنده
آواره
1.Aide aux réfugiés.
1. کمک به پناهندگان.
2.Le journaliste a fait un reportage sur les réfugiés.
2. روزنامهنگار گزارشی در خصوص پناهندگان تهیه کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
réfugier
réfrigérer
réfrigérateur
réfrigérant
réfraction
réfuter
référence
référence d'un produit
référendum
référer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان