خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حال (کسی را) بهم زدن
[فعل]
répugner
/ʀepyɲe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: répugné]
[حالت وصفی: répugnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
حال (کسی را) بهم زدن
1.Je ne peux pas continuer à manger, ce plat me répugne.
1. من نمیتوانم به خوردن ادامه بدهم، این غذا حال من را بهم میزند.
2.Je ne peux pas saluer cet homme, il me répugne.
2. من نمیتوانم به این مرد سلام کنم، او حال من را بهم میزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
répugnant
répugnance
répudier
république tchèque
république d’irlande
répulsion
réputation
réputé
répéter
répétitif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان