خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پس نمایی
[اسم]
la rétrospective
/ʀetʀɔspɛktiv/
قابل شمارش
مونث
1
پس نمایی
مرور بر آثار و زندگی یک هنرمند
1.C'est une rétrospective de Van Gogh.
1. این یک مرور بر آثار و زندگی "ونگوگ" است.
2.Le musée Beaubourg présente une rétrospective de l'œuvre de Picasso.
2. موزه "ببورگ" پسنمایی آثار "پیکاسو" را به نمایش میگذارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
rétrospectif
rétrograder
rétrograde
rétroactif
rétro
rétrospectivement
rétroviseur
rétrécir
rétrécissement
réunification
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان