خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازسازی
[اسم]
le rajeunissement
/ʀaʒœnismɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
بازسازی
احیا، تجدید
1.C'est un traitement au laser pour le rajeunissement de la peau.
1. این درمانی با لیزر برای احیای پوست است.
2.Cette crème est pour le rajeunissement de la peau.
2. این کرم برای بازسازی پوست است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rajeunir
raisonné
raisonner
raisonnement
raisonnable
rajouter
rajuster
ralenti
ralentir
ralentissement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان