خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موفق نشدن
2 . از دست دادن
[فعل]
rater
/ʀate/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: raté]
[حالت وصفی: ratant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
موفق نشدن
مردود شدن، شکست خوردن، نتیجه ندادن
1.J'ai raté.
1. شکست خوردم.
2.Sa tentative de battre le record a raté.
2. تلاشش برای شکستن رکورد نتیجه نداد.
rater un examen/un projet...
در امتحانی/پروژهای...موفق نشدن
1. Il a raté l'examen parce qu'il n'avait pas étudié.
1. او در امتحان مردود شده است زیرا مطالعه نکرده بود.
2. L'étudiant a raté l'examen et doit le repasser.
2. دانش آموز در امتحان موفق نشده است و باید دوباره آن را بگذراند.
2
از دست دادن
خراب کردن، (تیر) نخوردن
rater un train/une occasion...
قطاری/فرصتی...را از دست دادن
1. Il avait raté le train.
1. او قطارش را از دست داده بود. [از قطارش جا مانده بود.]
2. Son train est en retard, il va rater son rendez-vous.
2. قطارش تاخیر دارد، او قرار ملاقاتش را از دست خواهد داد.
rater une cible
به هدف نزدن
rater une projectile
گلولهای در نرفتن [گیر کردن]
rater un but/une score/un coup...
گلی/امتیازی/ضربهای... را خراب کردن
La basketteuse a raté un panier.
بسکتبالیست امتیازی را خراب کرد.
le coup/le tir...rater
ضربه/تیر...به چیزی نخوردن
Le chasseur a tiré sur le sanglier, mais le coup a raté.
شکارچی به گراز وحشی شلیک کرد ولی گلوله بهش نخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
rate
ratatouille
ratatiner
rat de bibliothèque
rat
ratifier
ration
rationaliser
rationaliste
rationnel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان