خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره ازدواج کردن
[فعل]
se remarier
/ʀ(ə)maʀje/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته کامل: remarié]
[حالت وصفی: remariant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
دوباره ازدواج کردن
1.Ils se sont remariés après 3 ans de séparation.
1. بعد از 3 سال جدایی آنها دوباره ازدواج کردهاند.
2.Martine s'est remariée l'année dernière.
2. "مارتین" سال گذشته دوباره ازدواج کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
remanier
remaniement
reléguer
relégation
relève
remarié
remarquable
remarquablement
remarque
remarquer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان