خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تذکر
2 . مطلب مهم
[اسم]
la remarque
/ʀ(ə)maʀk/
قابل شمارش
مونث
1
تذکر
اظهار
مترادف و متضاد
critique
réflexion
compliment
1.Ses remarques étaient déplacées et gênantes.
1. تذکراتش نابهجا و آزاردهنده بود.
faire la remarque
تذکر دادن
1. Il a fait une remarque désagréable.
1. او چند تذکر دوستنداشتنی داد.
2. Le directeur lui fait quelques remarques sur sa tenue.
2. مدیر چند تذکر راجع به لباسش به او داد.
2
مطلب مهم
نکته
مترادف و متضاد
annotation
commentaire
note
1.Avez-vous des remarques à faire ?
1. آیا نکتهای دارید که بگویید؟
2.C'est un texte accompagné de remarques dans la marge.
2. این متنی است دارای نکات مهم در حاشیه.
تصاویر
کلمات نزدیک
remarquablement
remarquable
remarié
remarier
remanier
remarquer
remarqué
remballer
rembarrer
remblai
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان