خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جایگزین کردن
[فعل]
remplacer
/ʀɑ̃plase/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: remplacé]
[حالت وصفی: remplaçant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جایگزین کردن
1.Elle a remplacé la pile usagée par une neuve.
1. او باطری استفاده شده را با یک (باطری) نو جایگزین کرد.
2.Pierre vous remplacerez Paul qui est malade.
2. "پییر" جایگزین شما میشود، "پل" بیمار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
remplacement
rempart
rempailler
remous
remorqueur
remplaçable
remplaçant
rempli
remplir
remplissage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان