خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز زاینده
[صفت]
renaissant
/ʀ(ə)nɛsɑ̃/
قابل مقایسه
1
باز زاینده
تجدیدشونده
1.C'est une crise renaissante.
1. این یک بحران باز زاینده است.
2.J'aime la nature renaissante.
2. من طبیعت باز زاینده را دوست دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
renaissance
remémorer
remédier
remède
remâcher
renard
renarde
renardeau
renaud
renault
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان