[اسم]

le remède

/ʀ(ə)mɛd/
قابل شمارش مذکر

1 دارو دوا

  • 1.Plantes utilisées comme remèdes.
    1. گیاهان استفاده شده به عنوان دارو.
  • 2.Sa grand-mère lui a conseillé ce vieux remède contre sa grippe.
    2. مادربزرگش این داروی قدیمی را در مقابله با سرماخوردگی‌اش به او توصیه کرده است.

2 چاره علاج، راه‌حل

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان