خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بو کشیدن
[فعل]
renifler
/ʀ(ə)nifle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: reniflé]
[حالت وصفی: reniflant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بو کشیدن
فین فین کردن، استنشاق کردن
1.Enrhumé, Antoine reniflait sans cesse.
1. [در حالت] سرما خورده، "آنتوان" بی وقفه فین فین میکند.
2.Le chien renifle le réverbère.
2. سگ تیر چراغ برق را بو میکشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
reniflement
renier
reniement
rengorger
rengainer
renne
rennes
renoir
renom
renommé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان