خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیکلاس
[صفت]
ringard
/ʀɛ̃gaʀ/
قابل مقایسه
1
بیکلاس
از مدافتاده، منسوخ
1.Il s'habille d'une façon ringarde.
1. او به شکل بیکلاسی لباس میپوشد.
2.Tu portais une veste ringarde hier.
2. تو دیروز یک کت از مدافتاده پوشیده بودی.
تصاویر
کلمات نزدیک
ring
rincer
rince-doigts
rimé
rimmel
ringardise
rinçage
riper
riposte
riposter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان