خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیکلاسی (یک شخص)
[اسم]
la ringardise
/ʀɛ̃gaʀdiz/
قابل شمارش
مونث
1
بیکلاسی (یک شخص)
از مد افتاده بودن
1.Les costumes étaient d'une ringardise extrême.
1. لباسها به شدت از مد افتاده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ringard
ring
rincer
rince-doigts
rimé
rinçage
riper
riposte
riposter
ripou
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان