خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ویرانه
2 . زوال
3 . ورشکستگی
[اسم]
la ruine
/ʁyˈin/
قابل شمارش
مونث
[جمع: ruines]
1
ویرانه
خرابه، مخروبه
tomber en ruine
به ویرانه تبدیل شدن
Mon appartement tombe en ruine.
آپارتمانم به ویرانه بدل شد.
les ruines de la cathédrale/la maison...
ویرانههای یک کلیسای جامع/خانه...
Je vois la ruine de ma maison.
ویرانهی خانهام را میبینم.
2
زوال
نابودی، ویرانی
courir vers/aller à/précipiter... sa ruine
به سمت ویرانی... دویدن/رفتن/شتاب کردن
1. L'entreprise va à sa ruine.
1. شرکت رو به ویرانی میرود.
2. La société précipite sa propre ruine.
2. جامعه دارد به سمت زوال خودش پیش میرود.
en ruine
رو به ویرانی
Château en ruine
قصری رو به ویرانی
3
ورشکستگی
مترادف و متضاد
faillite
Être au bord de la ruine
لبه پرتگاه ورشکستگی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
rugueux
rugosité
rugissement
rugir
rugbyman
ruiner
ruineux
ruisseau
ruisseler
ruissellement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان