خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سریال
2 . مجموعه
[اسم]
la série
/seʀi/
قابل شمارش
مونث
[جمع: séries]
1
سریال
سریالی
1.La nouvelle saison de la série commence demain.
1. فصل جدید سریال فردا شروع میشود.
Une série policière
سریال پلیسی
Tu connais les séries policières les plus populaires ?
محبوبترین سریالهای پلیسی را می شناسی ؟
Le numéro de série d'une voiture
شماره سریال یک ماشین
Tueur en série
قتل سریالی کردن
2
مجموعه
سری، سلسله، دسته
1.On peut la classer dans la série des perfectionnistes.
1. میتوانیم او را در دسته کمالگراها طبقهبندی کنیم.
une série de livres/assiettes...
یک سری [مجموعه] کتاب/بشقاب...
1. Ils ont acheté une série de couteaux de cuisine.
1. آنها یک سری چاقوی آشپرخانه خریدند.
2. L'entraîneur a préparé une série d'exercices pour les athlètes.
2. مربی مجموعه تمریناتی برای ورزشکاران آماده [محیا] کرده است.
des accidents/des questions/des vols ...en série
یک مجموعه تصادفات/سوالات/دزدی...
Fabrication en série
تولید سری
تصاویر
کلمات نزدیک
séraphin
sérail
séquoia
séquestrer
séquençage
série noire
sérieusement
sérieux
sérigraphie
séronégatif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان