خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رضایت
[اسم]
la satisfaction
/satisfaksjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
رضایت
خشنودی
1.Les clients exprimèrent leur satisfaction quant au service rendu.
1. مشتریان رضایتشان را در خصوص سرویس ارائه داده شده اعلام کردند.
2.Mon rêve s'est réalisé et j'ai ressenti une grande satisfaction.
2. رویایم عملی شد و خشنودی زیادی حس کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
satirique
satire
satiné
satin
satellite
satisfaire
satisfaisant
satisfait
satiété
saturation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان