خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبشار (کوچک)
2 . پرش
3 . معلق (حرکت ورزشی)
[اسم]
le saut
/so/
قابل شمارش
مذکر
1
آبشار (کوچک)
1.Le saut du Doubs est magnifique.
1. آبشار "دو" فوقالعاده است.
2
پرش
جهش، جست
1.Le lapin s'est échappé d'un saut par-dessus la clôture.
1. خرگوش با یک پرش از بالای حصار گریخته است.
2.Les grenouilles avancent en faisant des sauts.
2. قورباغهها با جهش کردن پیش میروند.
3
معلق (حرکت ورزشی)
1.Le saut périlleux
1. معلق از جلو
2.Le saut périlleux arrière
2. معلق از عقب
تصاویر
کلمات نزدیک
saur
saupoudrer
saupoudrage
sauna
saumâtre
saut de carp
saut de lune
saut de main
saut en chute libre
saut en hauteur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان