خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قفل
[اسم]
la serrure
/seʀyʀ/
قابل شمارش
مونث
1
قفل
1.Il a retiré la clé de la serrure.
1. او کلید را از قفل بیرون کشیده است.
2.La porte a été munie d'une nouvelle serrure.
2. درب مجهز به یک قفل جدید شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
serrer
serrement
serre-tête
serre-livres
serre-joint
serrurerie
serrurier
serré
sertir
servage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان