خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خدمات
2 . بخش
3 . سرویس (تنیس و ...)
4 . کمک
[اسم]
le service
/sɛʀvis/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: services]
1
خدمات
سرویس
service complet/parfait/lent...
سرویس کامل/عالی/کند...
1. Ce restaurant est connu pour son service parfait.
1. این رستوران به خاطر سرویس بینقص اش معروف است.
2. Nous vous offrons un service efficace et rapide.
2. ما سرویسی کارآمد و سریع به شما ارائه می دهیم.
3. Votre service est un peu lent, mais je comprends.
3. سرویس تان کمی کند است، اما درک می کنم.
2
بخش
قسمت
1.Le chef de ce service terrorise ses employés.
1. رئیس این بخش کارمندانش را به وحشت میاندازد.
service juridique/politique/scientifique...
بخش قضایی/سیاسی/علمی...
L'avocat travaille au service juridique de l'entreprise.
وکیل در بخش قضایی شرکت کار میکند.
3
سرویس (تنیس و ...)
1.Il a un bon service.
1. او خوب سرویس میزند. [سرویس زننده خوبی است.]
4
کمک
لطف
demander qulqu'un un service
از کسی کمک خواستن
Est-ce que je peux te demander un service ?
میتوانم ازت کمکی بخواهم؟
rendre service (à quelqu'un)
(به کسی) کمک کردن
Il aime rendre service.
او دوست دارد کمک کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
serviable
serviabilité
servez-vous de la nourriture halal ?
servez-vous de la nourriture casher ?
serveur
service après-vente
service de l'informatique
service de table
serviette
serviette de table
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان