خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حوله
2 . دستمالسفره
3 . کیف دستی
[اسم]
la serviette
/sɛʀvjɛt/
قابل شمارش
مونث
1
حوله
1.Elle a drapé une serviette autour de ses épaules.
1. او یک حوله به دور شانههایش پیچیده بود.
une serviette de toilette/de bain
حوله توالت/حمام
essuyer avec une serviette
با حوله خشک کردن
Au sortir de la douche, je m'essuie avec une serviette.
پس از اتمام دوش، خودم را با یک حوله خشک میکنم.
2
دستمالسفره
1.Chaque convive a une serviette à gauche de son assiette.
1. هر مهمان یک دستمالسفره در سمت چپ بشقابش دارد.
2.Ma femme a demandé une serviette au serveur.
2. زنم یک دستمالسفره از پیشخدمت خواسته است.
des serviettes en papier
دستمالسفره کاغذی
3
کیف دستی
مترادف و متضاد
attaché-case
cartable
1.J'ai mis mes documents dans une serviette en cuir.
1. من مدارکم را در یک کیف دستی چرم گذاشتهام.
2.Je vous demanderais d'ouvrir votre serviette.
2. من از شما میخواهم که کیف دستیتان را باز کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
service de table
service de l'informatique
service après-vente
service
serviable
serviette de table
serviette en papier
serviette hygiénique
serviette-éponge
servile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان