1 . به درد خوردن 2 . خدمات دادن 3 . استفاده کردن 4 . سرو کردن 5 . سرویس زدن (تنیس...) 6 . خدمت کردن به
[فعل]

servir

/sɛʀviʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: servi] [حالت وصفی: servant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به درد خوردن

مترادف و متضاد aider favoriser desservir
servir à quelqu'un/à quelque chose
به درد کسی/چیزی خوردن
  • 1. À quoi ça sert, ce truc ?
    1. این وسیله، به چه دردی می‌خورد؟
  • 2. Ça ne sert à rien.
    2. به هیچ دردی نمی‌خورد!
  • 3. Cette perceuse m’a beaucoup servi.
    3. این دریل خیلی به دردم خورد.
servir à faire quelque chose
به درد انجام کاری خوردن
  • C'est un fusil, ça sert à tirer.
    این یک اسلحه است، به درد تیراندازی کردن می‌خورد.

2 خدمات دادن سرویس دادن

servir quelqu'un
به کسی خدمات دادن [سرویس دادن]
  • 1. Julie, tu peux servir les clients de la table 12, s'il te plaît ?
    1. "ژولی"، می‌توانی به مشتری‌های میز 12 سرویس بدهی، لطفاً؟
  • 2. L'employée de ce magasin sert bien la clientèle.
    2. کارمند این مغازه به مشتری‌ها به خوبی خدمات می‌دهد.

3 استفاده کردن برای خود استفاده کردن (se servir)

مترادف و متضاد utiliser
se servir de quelque chose
از چیزی استفاده کردن
  • 1. Elle s'est servie de sa voiture ce matin.
    1. او امروز صبح از ماشینش استفاده کرده‌است.
  • 2. Il y a longtemps que je ne me suis pas servi de cet appareil.
    2. زمان زیادی است که من از این وسیله استفاده نکرده‌ام.

4 سرو کردن غذا دادن، پذیرایی کردن

مترادف و متضاد accueillir
servir quelqu'un de quelque chose
برای کسی چیزی کشیدن [سرو کردن]
  • 1. Je vous sers de la soupe ?
    1. برایتان سوپ بکشم؟
  • 2. Qu'est-ce qu'il vous a servi ?
    2. او برایتان چی کشید؟
servir quelqu'un
از کسی پذیرایی کردن
  • 1. Ce soir, on vous sert.
    1. امشب من از شما پذیرایی می‌کنم.
  • 2. Je te sers.
    2. من ازت پذیرایی می‌کنم.

5 سرویس زدن (تنیس...)

مترادف و متضاد gâter
  • 1.À toi de servir.
    1. نوبت توئه سرویس بزنی.
  • 2.Les joueurs servent tour à tour.
    2. بازیکنان به‌نوبت سرویس می‌زنند.

6 خدمت کردن به انجام وظیفه کردن به

servir son pays
به کشور خود خدمت کردن
  • 1. Il faut que les soldats servent leur pays.
    1. سربازان باید به کشور خود خدمت بکنند.
  • 2. Tout le monde sert leur pays.
    2. همه به کشورشان خدمت می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان