خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیهوش کردن
2 . به خود تزریق کردن (ماده مخدر)
3 . شوت کردن (فوتبال)
4 . عکس گرفتن
[فعل]
shooter
/ʃˈuːtœʁ/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
بیهوش کردن
2
به خود تزریق کردن (ماده مخدر)
اعتیاد پیدا کردن
(se shooter)
1.Se shooter à l'héroïne
1. هروئین تزریق کردن
2.Se shooter à la cocaïne
2. به کوکائین اعتیاد پیدا کردن
3
شوت کردن (فوتبال)
شوت زدن
1.Shooter un pénalty
1. توپ پنالتی را شوت کردن
4
عکس گرفتن
1.Photographe de mode qui shoote des top-modèles
1. عکاس مدی که از تاپ مدلها عکس میگیرد
تصاویر
کلمات نزدیک
shoot
shetland
shanghai
shampouineur
shampouiner
shopping
short
show
shérif
si
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان