1 . سوت
[اسم]

le sifflement

/sifləmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 سوت صدای سوت

  • 1.J'en ai marre du sifflement constant du jardinier.
    1. از صدای سوت ممتد باغبان کلافه شدم.
  • 2.Le sifflement de ce ventilateur est insupportable.
    2. صدای سوت این هواکش غیرقابل تحمل است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان