1 . سوت زدن
[فعل]

siffler

/sifle/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: sifflé] [حالت وصفی: sifflant] [فعل کمکی: avoir ]

1 سوت زدن

  • 1.Charles siffle toujours en rentrant du travail.
    1. "شارل" همیشه به هنگام بازگشت از سرکار سوت می‌زند.
  • 2.Je lui ai appris à siffler.
    2. من به او سوت زدن را یاد دادم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان