خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیمودن
[فعل]
sillonner
/sijɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: sillonné]
[حالت وصفی: sillonnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پیمودن
زیر پا گذاشتن، درنوردیدن
1.L'été, les cyclistes sillonnent les chemins de campagne.
1. تابستان، دوچرخهسواران مسیرهای خارج شهر [روستایی] را میپیمایند.
2.Pendant leurs vacances, ils ont sillonné toute l'île.
2. طی تعطیلاتشان، آنها تمام جزیره را زیر پا گذاشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sillon
sillage
silicone
silicium
silice
silo
simagrée
simiesque
similaire
similarité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان