1 . اسکی
[اسم]

le ski

/ski/
قابل شمارش مذکر
[جمع: skis]

1 اسکی

  • 1.Mon fils n'aime pas le ski parce qu'il trouve ça trop dur.
    1. پسرم اسکی دوست ندارد زیرا این کار به نظرش خیلی سخت می‌آید.
  • 2.Nous allons à la montagne pour faire du ski.
    2. ما به کوه می رویم تا اسکی کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان