خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رسمی
[صفت]
solennel
/sɔlanɛl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: solennelle]
[جمع مونث: solennelles]
[جمع مذکر: solennels]
1
رسمی
باشکوه، مجلل
1.Ce fut une cérémonie solennelle.
1. این یک مراسم مجلل بود.
2.Le président a fait une déclaration solennelle à la télévision
2. رئیس جمهور یک بیانیه رسمی در تلویزیون صادر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
soleil de plomb
soleil
sole
soldé
solderie
solennité
solfège
solidaire
solidariser
solidarité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان