خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غرق شدن (کشتی)
2 . غرق شدن (مجازی)
[فعل]
sombrer
/sɔ̃bʁˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: sombré]
[حالت وصفی: sombrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
غرق شدن (کشتی)
1.Le navire sombre avec lenteur.
1. ناو به آرامی غرق شد.
2
غرق شدن (مجازی)
1.Sombrer dans le désespoire
1. در ناامیدی غرق شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
sombre
somatiser
somalien
somalie
solvant
sombrer dans le désespoir
sommaire
sommairement
sommation
somme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان