1 . نگران بودن
[فعل]

se soucier

/susje/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته کامل: soucié] [حالت وصفی: souciant] [فعل کمکی: être ]

1 نگران بودن دلواپس بودن

مترادف و متضاد s'inquiéter se préoccuper de se désintéreser
se soucier (de quelque chose)
نگران (چیزی) بودن
  • 1. Elle ne s'est pas souciée de savoir si nous avions soif.
    1. نگران این نبود که ببیند ما تشنه هستیم یا نه.
  • 2. Il ne se soucie pas des horaires.
    2. او نگران مدت زمان نیست.
  • 3. Il se soucie toujours des autres.
    3. او همیشه نگران دیگران است.
  • 4. Je ne m'en soucie guère.
    4. من خیلی نگران نیستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان