خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خاطره
2 . سوغاتی
3 . به یاد آوردن
[اسم]
le souvenir
/suv(ə)niʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: souvenirs]
1
خاطره
یاد
مترادف و متضاد
image
réminiscence
1.Garde ce foulard comme souvenir.
1. این روسری را به عنوان یادگاری نگه دار.
2.Je veux vous raconter un souvenir inoubliable.
2. میخواهم یک خاطره فراموشنشدنی برایتان تعریف کنم.
garder le souvenir de quelque chose
خاطره چیزی را (به یاد) داشتن
Il a gardé un bon souvenir de son enfance.
او از دوران کودکیاش خاطره خوبی دارد.
en souvenir de...
به یادِ...
Accepte ce livre en souvenir de votre ami !
این کتاب را به یاد دوستت بپذیر.
2
سوغاتی
un souvenir de quelque part
سوغاتیِ جایی
1. Il achète quelques souvenirs de Paris.
1. او چندین سوغاتی از پاریس میخرد.
2. Les touristes ont acheté des souvenirs au marché.
2. توریستها سوغاتیهایی از بازار خریدهاند.
[فعل]
se souvenir
/suv(ə)niʀ/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته کامل: souvenu]
[حالت وصفی: souvenant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
3
به یاد آوردن
به یاد داشتن
مترادف و متضاد
se rappeler
se remémorer
oublier
se souvenir (de quelque chose ou quelqu'un)
(چیزی یا کسی را) به یاد داشتن
1. Hélène, tu te souviens de moi ?
1. هلن، مرا به یاد داری؟
2. Je me souviens de l'adresse e-mail qu'il utilisait.
2. آدرس ایمیلی را که او استفاده میکرد، به یاد دارم.
3. Tu te souviens que je chantais pour toi ?
3. یادت هست که برایت آواز میخواندم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
souvenance
soutènement
soutirer
soutien-gorge
soutien
souvent
souverain
souverainement
souveraineté
soviet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان