خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آمفتامین
[اسم]
le speed
/spid/
قابل شمارش
مذکر
1
آمفتامین
داروی محرک اعصاب
1.Cet étudiant prend du speed.
1. این دانشآموز آمفتامین مصرف میکند.
2.Le trafiquant de drogues a été arrêté pour vente du speed.
2. قاچاقچی مواد مخدر برای فروش آمفتامین دستگیر شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
spectre
spectateur
spectaculaire
spectacle son et lumière
spectacle de rue
speed dating
spermatozoïde
sperme
sphincter
sphinx
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان