خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میدان
2 . محوطه بازی
[اسم]
le square
/skwaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
میدان
میدان (گلکاری شده)
1.Un petit square se trouve devant la mairie.
1. یک میدان کوچک در مقابل شهرداری قرار دارد.
2.Vers fin mars début avril, les arbres du square sont en fleurs.
2. حدود اواخر مارس و اوایل آوریل درختان میدان گل میدهند.
2
محوطه بازی
زمین بازی
1.Enfants qui jouent dans un square
1. بچههایی که در زمین بازی تفریح میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
squale
spéléologie
spéculer
spéculation
spéculatif
squash
squatter
squelette
squelettique
sras
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان