خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثبات
[اسم]
la stabilité
/stabilite/
قابل شمارش
مونث
1
ثبات
پایداری، استحکام
1.Cette pont est en trois travées pour assurer sa stabilité.
1. این پل برای تضمین استحکامش سه دهانه است.
2.Vérifie la stabilité de l'échelle avant de monter.
2. قبل از بالا رفتن از نردبان استحکامش را بررسی کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
stabiliser
stabilisation
sras
squelettique
squelette
stable
stade
stage
stagiaire
stagnation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان