1 . ثبات
[اسم]

la stabilité

/stabilite/
قابل شمارش مونث

1 ثبات پایداری، استحکام

  • 1.Cette pont est en trois travées pour assurer sa stabilité.
    1. این پل برای تضمین استحکامش سه دهانه است.
  • 2.Vérifie la stabilité de l'échelle avant de monter.
    2. قبل از بالا رفتن از نردبان استحکامش را بررسی کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان