1 . کارآموزی
[اسم]

le stage

/staʒ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: stages]

1 کارآموزی

  • 1.Je dois passer ces stages généraux et spécialisés.
    1. من باید این کارآموزی‌های عمومی و تخصصی را بگذرانم.
faire un stage
کارآموزی کردن
  • Il doit faire un stage chez un professionnel en fin d'études.
    او در پایان تحصیلات باید نزد یک متخصص (دوره) کارآموزی بگذراند.
stage en entreprise
کارآموزی در شرکت
faire un stage de formation professionnelle
دوره آموزشیِ حرفه‌ای گذراندن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان