خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همدلی
[اسم]
la sympathie
/sɛ̃pati/
قابل شمارش
مونث
1
همدلی
همدردی
1.Avoir de la sympathie pour qqn
1. با کسی همدلی کردن
2.Je ressens une vive sympathie pour elle.
2. من نسبت به او همدلی شدیدی دارم [حس میکنم].
3.Nous ressentons beaucoup de sympathie pour la fiancée de Jules.
3. ما همدلی زیادی نسبت به نامزد "ژول" (در خود) حس میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sympa
symboliser
symboliquement
symbolique
symbole
sympathique
sympathisant
sympathiser
symphonie
symphonique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان