خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرش
[اسم]
le tapis
/tapi/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tapis]
1
فرش
قالیچه
1.Mon fils, fais attention, on ne marche pas sur ce tapis de soie.
1. پسرم، دقت کن، آدم روی این فرش ابریشمی راه نمیرود.
2.Nous avons mis un tapis devant le canapé.
2. ما یک قالیچه جلوی کاناپه انداختهایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
tapir
tapioca
tapeur
tapette
taper sur les nerfs
tapis de bain
tapis de course
tapis de jogging
tapis de souris
tapis roulant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان