خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مو) رنگشده
2 . رنگ پوست
[صفت]
teint
/tɛ̃/
غیرقابل مقایسه
1
(مو) رنگشده
(مو) رنگکرده
1.Des cheveux teints.
1. موهای رنگشده.
2.Ses cheveux étaient teints en bleu blanc rouge pour le 14 juillet.
2. برای 14 ژوئیه موهایش به رنگهای آبی، سفید و قرمز رنگ شده بود.
[اسم]
le teint
/tɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
2
رنگ پوست
رنگ و رو
1.Elle revient du désert, elle a le teint hâlé.
1. او از کویر بازمیگردد، او رنگ پوستی آفتاب سوخته دارد.
2.Teint clair.
2. رنگ پوست روشن.
تصاویر
کلمات نزدیک
teindre
teigneux
teigne
tee-shirt
tee
teinte
teinter
teinture
teinturerie
teinturier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان