خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دماسنج
2 . شاخص
[اسم]
le thermomètre
/tɛʁmomɛtʁ/
قابل شمارش
مذکر
1
دماسنج
1.Avec le thermomètre je vérifie la température de l'enfant.
1. با دماسنج من دمای (بدن) کودک را چک میکنم [بررسی میکنم].
2.Thermomètre à mercure.
2. دماسنج جیوهای.
2
شاخص
نشانه، نشانگر
تصاویر
کلمات نزدیک
thermique
thermes
thermalisme
thermal
thaïlande
thermos
thermostat
thierry
thomas
thomas edison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان