خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلاسک
[اسم]
le thermos
/tɛʁmˈo/
قابل شمارش
مذکر
1
فلاسک
1.Christian s'accroupit et extirpe de son sac à dos le thermos de café.
1. کریستین روی دو زانو نشست و از کوله پشتیاش یک فلاسک قهوه درآورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
thermomètre
thermique
thermes
thermalisme
thermal
thermostat
thierry
thomas
thomas edison
thon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان